جدول جو
جدول جو

معنی بیت الحرم - جستجوی لغت در جدول جو

بیت الحرم
بیت الله، خانۀ خدا، کعبه
تصویری از بیت الحرم
تصویر بیت الحرم
فرهنگ فارسی عمید
بیت الحرم
(بَ تُلْ حَ رَ)
بیت الحرام. بیت العتیق. بیت الله. خانه خدای:
تا بوستان بسال بهشت ارم شود
صحرا زعکس لاله چو بیت الحرم شود.
منوچهری.
تیغ دودستی زند بر عدوان خدای
همچو پیمبر ز دست بر در بیت الحرم.
منوچهری.
او جدا کرد آن کسانی را سر از تن بی خلاف
کز جفا بیحرمتی کردند در بیت الحرم.
سنایی.
نه کبوتر که امان یافت ز تیغ
به ادب خاصۀ بیت الحرم است.
خاقانی.
رجوع به مادۀ قبل و رجوع به ذیل حج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیت الحزن
تصویر بیت الحزن
خانۀ غم و اندوه، خانه ای که در آن غم و غصه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیت الحرام
تصویر بیت الحرام
بیت الله، خانۀ خدا، کعبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنت الکرم
تصویر بنت الکرم
شراب انگور، باده
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از خانه هایی که شرف سیاره ای در آن است مانند حمل که شرف آفتاب در آن است، برای مثال یعنی که قرص خورشید از حوت در حمل شد / کرد اعتدال بر وی بیت الشرف مقرر (خاقانی - ۱۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیت الحکمه
تصویر بیت الحکمه
خانۀ حکمت، خانۀ دانش، در تصوف قلبی که اخلاص بر آن غالب باشد، دلی که با نور حکمت و معرفت روشن شده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ خُلْ حَ رَ)
لقب حاکم مدینه. (از دائره المعارف اسلامی)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ حَ زَ / حُ)
بیت حزن. بیت احزان. کنایه از خانه یعقوب پس از آنکه یوسف از او جدا شد. (از آنندراج). خانه و حجرۀ یعقوب علیه السلام که در ایام مهاجرت یوسف علیه السلام در آن میماندند، مجازاً خانه هر عاشق مهجور را نامند. (غیاث). خانه غم. خانه ای که در آن اندوه و مصیبت باشد. خانه ای که در آن شادی و خوشی نباشد. (غیاث) :
ای ز وصلت خانه ها دارالشفا
وی ز هجرت سینه ها بیت الحزن.
سعدی.
بدین شکستۀ بیت الحزن که می آرد
نشان یوسف دل از چه زنخدانش.
حافظ.
رجوع به بیت الاحزان شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُشْ شَ رَ)
خانه بلندی و بزرگی. (غیاث) ، (اصطلاح نجوم) برجی که در آن یکی را از هفت ستارۀ سیاره سعادتی و شرف حاصل شود چنانچه شرف آفتاب در برج حمل است و شرف قمر در ثور و شرف مشتری در سرطان و زهره در حوت و عطارد در سنبله و مریخ در جدی و زحل در میزان. (غیاث) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). در نزد احکامیان بیت شرف هر کوکب بیت صعود آن است یعنی خانه قوت آن چنانکه حمل بیت شرف آفتاب و ثور بیت شرف قمرو سرطان بیت شرف مشتری است. (یادداشت بخط مؤلف).
- بیت شرف الکواکب، بیت صعود آن است یعنی خانه قوت آن کوکب. مثلاً حمل آفتاب را و ثور قمر را و سرطان مشتری را. (منتهی الارب) :
یعنی دو قرص خورشید از حوت در حمل شد
کرداعتدال بر وی بیت الشرف مقرر.
خاقانی.
خسرو ثوابت و سیار به بیت الشرف خویش خرامید. (حبیب السیر ص 125)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُصْ صَ نَ)
بتخانه. (آنندراج) (مهذب الاسماء). بهار. بتکده. بهارخانه. هیکل. فرخار. (یادداشت بخط مؤلف) :
صائب روا مدار که بیت الحرام دل
از فکرهای بیهده بیت الصنم شود.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ لَ)
شهریست به شام فلسطین که مولود عیسی پیغمبر (ع) آنجا بوده است. (حدود العالم). رجوع به اورشلیم و قدس شود
لغت نامه دهخدا
(بِ تُلْ کَ)
شراب انگوری. (غیاث اللغات) (آنندراج). بنت العنب. شراب. بنت العنقود. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 224 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تِ حَ رَ)
بیت الحرام:
تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین
بتکده را شرط نیست بیت حرم همنشین.
خاقانی.
چند رصدگاه پیل بر ره دل داشتن
چند قدمگاه پیل بیت حرم ساختن.
خاقانی.
رجوع به بیت الحرام و کعبه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ حَ)
بیت الدعا. کنایه از مکۀ معظمه. (آنندراج). کعبه. بیت الله. خانه خدا. بیت العتیق:
خداوند خواندش بیت الحرام
بدو شد ترا راه یزدان تمام.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1846).
پیاده بیامد به بیت الحرام
سماعیلیان زو شده شادکام.
فردوسی.
به قندیل شامی شد آراسته
مساجد ز کردار بیت الحرام.
سوزنی.
صدر تو بیت الحرام اهل نظم است از قیاس
بنده از سالی بسالی زایر بیت الحرام.
سوزنی.
دیده بردار ای که دیدی شوکت بیت الحرام
قیصران روم سر بر خاک و خاقان بر زمین.
سعدی.
بدو گفت سالار بیت الحرام
که ای حامل وحی برتر خرام.
سعدی.
گرد بیت الحرام خم حافظ
گر نمیرد بسر بپوید باز.
حافظ.
رجوع به بیت الحرام شود، در اصطلاح صوفیه، بیت الحرام کنایت از قلب انسان کامل است، که حرام است بر سوای محبوب که هرکه صاحب دلی چنین باشد طلب و طالب است و هم مطلوب. (اصطلاحات شاه نعمت الله از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سجادی ص 92)
لغت نامه دهخدا
کلبه سوک سوکخانه بیت الاحزان: ای وصلت خانه ها دار الاشفاخ وی هجرت بیتها بیت الحزن خ) (سعدی)، خانه یعقوب پدر یوسف (ع) : (بدین شکسته بین الحزن که می آرد نشان یوسف دل از چه زنخدانش ک) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الحکمه
تصویر بیت الحکمه
خانه دانش، قلبی که اخلاص برآن غالب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
برجی که موجب شرف یکی از سیارات هفتگانه است چنانکه شرف آفتاب در برج حمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الصنم
تصویر بیت الصنم
بت خانه بتخانه بتکده: (صائب، روا مدار که بیت الحرام دل ازفکرهای بیهده بیت الصنم شود) (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الفرغ
تصویر بیت الفرغ
آبریزگاه آبشتگاه آبستگاه آبخانه آوتابه خانه ادبخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنت الکرم
تصویر بنت الکرم
دخت رز دختر رز می باده شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الحرام
تصویر بیت الحرام
بیت الله، خانه خدای
فرهنگ لغت هوشیار
در اندرون در حرم درب حرم: دیده بردارای که دیدی شوکت باب الحرام قیصران روم سر بر خاک و خاقانان چین. (کلیات سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الحرام
تصویر بیت الحرام
((بِ تُ لْ حَ))
خانه مقدس و محترم، بقعه متبرک
فرهنگ فارسی معین